پرتوی از قرآن

پرتوی از قرآن

قرآن نور است و ما تاریکی و در پرتو نور قرآن می توانیم خوش باشیم.
پرتوی از قرآن

پرتوی از قرآن

قرآن نور است و ما تاریکی و در پرتو نور قرآن می توانیم خوش باشیم.

جبر و اختیار(7)

بسم الله الرحمن الرحیم


وحدت و کثرت


انسان وقتی در وادی اختیار قدم می گذارد به جهان کثرت می رسد و هیچ اشکالی هم ندارد اما اگر دچار عذاب شد تنها درمان ، ترک دنیای کثرت و اختیار است و رفتن به جهان وحدت و جباریت است.


در جهان آخرت اساسا خودی وجود ندارد تا بخواهی آن را بشناسی و برای او اختیاری قائل باشی.

در جهان خدا همه چیز خدایی است یعنی همه سرباز او هستند(ولله جنود السموات و الارض ) همه آیه ی او هستند . (آیه لهم الارض ) زمین آیه ی اوست (آیه لهم الیل) شب آیه ی اوست زن آیه ی اوست (و من آیاته ...ازواجا)................


همه آیات الهی هستند و همه کلمات یک کتاب بزرگ هستند که قرآن کتاب فرعی آن است و کتاب اصلی موجودات و مخلوقات او یند.

در این جهان سرتاسر آیه و کلمه ی الهی جایی برای نفس و خود نیست و انسان خودبین و خودخواه در جهان مادی سیر می کند و جایی در جهان معنوی ندارد.

خزائن الهی

بسم الله الرحمن الرحیم


و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (حجر 21)



جهان به یک تعبیر هفت تاست و تو در تو است و آنچه ما می بینیم از پست ترین آنهاست و مثلا من که بصورت جسم خود را می بینم حداقل در هفت جای دیگر هم هستم که تعبیر به خزائن شده است . وقتی به آسمان بعدی  عروج کنم  چیز دیگری می شوم یعنی بزرگ تر می شوم و همینطور باز به آسمان بعدی باز بزرگتر شده تا رسیدن به خدا که اصل اصل است و انسان از جنس خدا می شود و بر عکس هم وجود دارد که انسان پست تر هم می شود که به دوزخ می رسد و هیزم آن می شود . جهنم تنها با وجود ما روشن می شود .

نتیجه اینکه انسان می توان به بالا برود و به گنجینه هایش برسد و یا به پایین برود و از کلیات به جزئیات نزول کند و کوچک و کوچک تر شود .

اگر کسی بمیرد و به بالا برود در حقیقت زنده تر می شود و اگر بمیرد و به پایین برود مرده تر می گردد و لذا مرگ و زندگی هم نسبی است و مومن با ایمان زنده تر می شود و به خزائن خود در نزد خدا می رسد.

منظری دیگر: هر موجودی بی نهایت موجود است و هر چیزی بی نهایت چیز است و ما فقط نهایتی از بی نهایت آن چیز را می بینیم . مثلا جسم یک ذره از وجود آدمی است که نزد خداست مانند یک خانه از یک شهر بسیار بزرگ است و ما از این شهر بسیار بزرگ فقط یک خانه را می بینیم و بقیه پنهان است . انسان باید گنجینه های خود را پیدا کند و بداند مانند کوه یخی است که اندکی آشکار است و عمده اش پنهان است .

جبر و اختیار (۶)

قانون همه یا هیچ! 

  

هر انسانی می تواند از هر قانونی سوء استفاده کند .مثلا همه ی کارها ،در نهایت کار و خواست  خداست . اما یک نفر می تواند بصورت گزینشی از این کلام حق استفاده کند و یا حتی بدتر  اینکه در جایی استفاده کند که باطل است . هر  قانونی در همه جا و همه ی زمان ها ممکن است قابل استفاده نباشد . 

 

 

" خواست خداست" حرف درستی است اما در خلوت شخصی و درونی و هیچ چیز مانند این حقیقت به انسان آرامش نمی دهد زیرا انسان ها خداوند را قبول دارند اما وقتی ما از غیر خدا ببینیم دچار دشمنی ،خشم ، کینه و نفرت می شویم و فکر می کنم اصل جهنم همین درگیری درونی و بیرونی است. نهال دشمنی در جهنم ریشه دارد.  

 

 اما همین حرف "خواست خداست" در جهان بیرون ممکن است هرج و مرج بوجود آورد و حتی گناه کبیره باشد . 

 

 

جبر و اختیار (۵)

بسم الله الرحمن الرحیم 

ولا تدع من دون الله ما لا ینفعک ولا یضرک فان فعلت فانک اذا من الظالمین (یونس ۱۰۶) 

 

دین وقتی منحرف شود تبدیل به شرک می گردد و بحث ما شرک عملی است.  

ما هر روز و هر ساعت مرتکب شرک خفی و یا پنهان می شویم و باید مرتب توبه کنیم 

 

خداوند بارها می فرماید غیر من را نخوانید و نترسید زیرا نه می توانند به شما سودی برسانند و نه ضرری !! حتی پیامبر هم اذعان می کند که من نه تنها به شما بلکه بخودم هم نمی توانم سود و زیان برسانم. 

 

پس تکلیف بهشت و جهنم چه می شود؟؟ 

انسان ها دو گروه می شوند یا قبول دارند خداوند همه کاره است و جبار مطلق است و لذا در طی زندگی دائما رو به تضرع و دعا می آورند و از او می خواهند و از او می ترسند . ارباب یکی است  

اما یک گروه دیگر غیر خدا را موثر می بینند و لذا هم از آنها طلب می کنند و هم می ترسند. 

 

چگونه در دنیا زندگی کنیم که هم باید از غیر خدا طلب کرد و هم ترسید؟؟؟؟ 

انسان موحد در ابتدا سراغ خدا می رود و دعا اولین اقدام اوست و بعد همه چیز را وسیله می بیند و از وسیله ها استفاده می کند ولی نگاه و ترس و امید او به سمت خداست . زیرا خداوند می تواند هرکاری بکند هر چند بر خلاف قواعد ظاهری باشد آتش سرد بشود و آب ، آتش بگیرد . 

جبر و اختیار (۴)

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

توکل و جبر و اختیار 

 

خداوند می فرماید توکل کافی است . و خداوند بر هر چیزی وکیل است .  

عمل انسان چه می شود ؟؟؟ 

عمل انسان سعی و تلاش اوست که اگر همراه با توکل باشد مقبول است و اگر نباشد مردود است. 

جهد بی توکل جان کندن است.  

 

سعی و تلاش ما باید در جهت دعا کردن باشد و هر تلاشی بدون دعا ، گمراهی است.  

انسان مومن به ضعف خود و دیگران  اعتراف می کند و هر نوعی تغییری را از خداوند طلب می کند و نه از خود و دیگران. در حقیقت همه ی موجودات جندالله هستند و مجبورند در نهایت کاری بکنند که قوانین الهی و تکوین حکم می کند.